| اسم نادر ابراهیمی هم به قدر کافی خاص نیست |
چرا بعد از تو دیگر هیچکس مرا نفهمید ؟
دیگر هیچکس روی نت ها قدم برنداشت ، هیچکس به انعکاس تصویر خودش در آب خیره نماند . . . دیگر حتی هیچکس مرا به اندازه ی تو نخنداند .
وقتی سَر رفتی و در حیاط آن خانه های قد و نیم قد بخار شدی ، هنوز در نفس هایم مانده بودی ، در قدم هایم ، گام هایی که هر روز پوچ تر از قبل بودند . . . اسیر شده بودی . باید می رفتم تا راحت باشی ، آزاد باشی . . . برای خودت باشی .
بگو بببینم ، حالا که نیستم دیگر از جهان نمیترسی ؟
+ میخواهم این بار اعضای بدنم را به پیانوی ِ تو اهدا کنم ، آخر به من قول داده که ریشه هایم را در خاک محکم کند .
+ حالم خیلی بد بود ، پا شدم و یه سیگار روشن کردم و رو شن ـای ساحل خوابیدم . نمیدونم چجوری امّا یکی داشت پیانو میزد . میگفت این آخرین قطعه یه که ساخته و بعد از تموم کردنش برای آخرین بار کلاویه ها رو میبوسه ، میزنه به دریا و میمیره .
منم باور کردم . بش احترام میذاشتم ، حداقلش این بود که میدونست داره چیکار میکنه . . .
* { + چت شده نگار ؟
- من ؟
+ آره دیگه . نگار ؟
- هوم ؟
+ داری تموم میشی . }
[ نداری ، خبر ز حال من نداری که دل به جادّه میسپاری
سحر ندارد این شب تار ، مرا به خاطرت نگه دار . ]
Symphony No. 1
Written by Gustav MahlerPerformed by the Polish National Radio Symphony Orchestra conducted by Michael Halász
